تولد همسری و تولد مادرشوهرجان (خاله جان)
البته همسری صبح رفت سرکار و من پاشدم که مثلا کیک درست کنم شکلاتی، یهو دیدم در ورودی باز شد همسر جان اومد خونه و دید منم انگار نه انگار 😉 بعد رفت سراغ گوشی و گفت همراه اول تولدم و تبریک گفته گفتم خو خوبه دیگه و ..... رفت سرکار ،
رفتم کیک شکلاتی پختم همسرجان خیلی دوست داره وای کیک پختم و چه پفی کرد چک کردم دیدم پخته از فر دراوردم وقتی برگردوندم دیدم کیکم خیلی بده و بدرد خامه کشی نمیخورد و میشد کیک خیس درست کرد بچه ها واقعا استرس داشتم که خدای من ساعت ۲بعدازظهر کیک خراب شده دوباره تا درست کنم و تا بپزه و خامه کشی کنم دیروقت میشه و از اینورم نگران بودم که همسرم نیاد خونه ....
خلاصه سرتون و درد نیارم دوباره دست بکار شدم یکی دیگه درست کردم و پر ملات و شکلاتی نسکافه ای و همسرم و خانواده خیلی پسندیدن خداروشکر 😊البته اینم بگم ۳ساعته جم کردم کیک و خداییش تعریف از خود نباشه یه کیک پر ملات و پر خامه و باب دل همسرو خانواده 😉اینور فعالمااااا

وکیک مادرشوهری نونش و از یه روز قبل درست کردم و امروز فقط برا خامه کشی مونده بود چشتون روز بدنبینه که حواسم پرت شدو خامه بیش از اندازه فرم گرفت و شل شد و ....نگم براتون بلخره با یه بسته خامه دیگه کیک و سرهم آوردم و البته یکم کم خامه درست کردم و ساده چون مادرشوهری ساده میپسندن 😊
واینکه مادرشوهرم نمیدونست براش دارم کیک درست میکنم گفتم برا برادرشوهرا درست میکنم و وقتی شب دید ۲تا کیک و گذاشتم رو میزو گفتم مامان تولد شما هم هست کلی ذوق کردو گفت تو منو سوپرایز کردی 😊




خیلی خوشحالم که تونستم یه تولد کوچیک بگیرم براشون و خوشحالشون کنم

تولدتون مبارک عزیزای دلم ....

99/4/29 , تیرماه